اندر احوالات جدا شدن از دستگاه تنفس مصنوعی (ونتیلاتور)

سلام دوستان عزیزم

درست این است که علت غیبت نسبتا طولانی ام را که موجب نگرانی دوستان شد توضیح بدهم؛ ولی پستی که امروز می گذارم ضرورت دارد که در پی دو مطلب گذشته قرار بگیرد. در نتیجه اکنون این مطلب را قرار داده و در چند روز آتی در مورد عدم حضورم توضیح خواهم داد… Smile

پیروی مطالب دو پست گذشته (۱ و ۲)، آنچه که در این مبحث مورد نظر من است، مسئله ی بغرنج جدا شدن بیمار از دستگاه تنفسی می باشد که بنظر منی که تجربه اش را داشته ام سخت تر از هر ترک اعتیادی است!، زیرا این دستگاه علاوه بر وابستگی جسمی ای که از طریق ضعیف کردن و تحلیل بردن عضلات تنفسی، حاصل از تنفس غیرفعال یا پَسیو (passive) در بیمار ایجاد می کند، وابستگی شدید روانی را نیز در پی دارد.

من که با تمام جنبه های بیماری ام، حتی سوزش (دردهای نوروپاتیک)، کنار آمده ام، و به گفته ی دیگران آدم محکم و بیمار انعطاف پذیر و منطقی ای بوده ام، هنگام جدا شدن از ونتیلاتور به هیچ وجه من الوجوه همکاری نمی کردم.

در این میان یک عامل ترس است که حاصل وابستگی جسمی به این دستگاه است و منطقی است، ولی وابستگی روانی پیچیده تر از این حرف هاست. اگر فقط مسئله ترس و وابستگی جسمی بود، این کار به این دشواری نمی شد.

متاسفانه افراد ناآگاه این وابستگی روانی را به تنبلی و بی ارادگی بیمار تعبیر می کنند و بر اساس این برداشت غلط، به گمان آنکه برای جدا کردن چنین بیماری از دستگاه باید جدیت به خرج داد، متوسل به زور می شوند.

بد ترین روش آنست که با سرکوفت زدن به بیمار بخواهند او را مثلا به غیرت بیاورند،

«می دانی، تو هیچ چیزت نیست. فقط تنبل شده ای. خودت را الکی به ناتوانی میزنی. همه اش تنبلی است…»

یا احساساتش را تحریک کنند،

«ببین پدر و مادرت را… گناه دارند. بخاطر آن ها دست از تنبلی و خودخواهی بردار…»

و یا با قهر و غضب و تهدید آمیز با او برخورد کنند،

«اصلا زیادی لوس شده ای. از بس نازت را کشیدیم و به حرفت گوش کردیم… این بار از دستگاه جدایت می کنم و می روم دنبال کارم. تا ده دقیقه هر چه خودت را به موش مردگی بزنی کسی نیست که دلش بسوزد. مجبوری خودت نفس بکشی…»

و بدتر از همه مقایسه ی بیمار با بیماری دیگر است که موفق به جدا شدن از دستگاه شده است،

«از مریض تخت بغلی یاد بگیر. از تو بچه تر است، ولی همکاری کرد و از دستگاه جدا شد… »؛ یا «فلان بیماری داشتم که وضعش از تو بدتر بود. فقط مثل تو تنبل و ترسو نبود و از دستگاه جدا شد…»

تا حدی با توسل به روش فوق، ناآگاهان در آی سی یو های مشهد و تهران هر چه کردند نتوانستند مرا از دستگاه جدا کنند، البته عدم موفقیت شان بیشتر بخاطر نداشتن علم کافی و اشکالات اساسی در کارشان بود که ذکر خواهم کرد…

مهمترین اشتباهشان آن بود که با آنهمه داروهای ضد اسپاسم (شل کننده ی عضلات) و آرامبخش های قوی که آن ها هم خاصیت شل کنندگی دارند، انتظار داشتند که دیافراگم من دوباره فعال شود. دیافراگم یک عضله است و دیافراگمی که عملکردش به دلیل اختلال عصبی و چند ماه وابستگی مطلق به دستگاه تضعیف شده، تحت داروی ضد اسپاسم نباید هم عکس العملی نشان دهد.

من خود، این موضوع را وقتی فهمیدم که دو هفته پس از ترخیص از بیمارستان بخاطر گلو دردی که داشتم دکتری از درمانگاه نزدیک محل اقامتمان به دیدارم آمدند و وقتی لیست بلندبالای داروهایی که مصرف می کردم را دیدند، متعجب شدند و به جز آنتی بیوتیک ها همه را حذف کردند. چند روز پس از قطع داروها، هم بیست ساعت خواب من در شبانه روز! تعدیل شد و به ده ساعت تقلیل یافت و هم به تدریج عضلاتم قدرت گرفته، در پاهایم اسپاسم پدیدار شد و دست چپم شروع به حرکت کرد، و هم بر روی شکمم در ناحیه ی دیافراگم حرکتهای ضربانی ای ظاهر گشت. که البته این حرکات ضربانی هنوز هم هست و من آخر نفهمیدم که چیست…

منی که وقتی برای ساکشن کردن از دستگاه جدایم می کردند حتی فرصت نمی شد که سوند ساکشن را در کاورش بگذارند، زیرا از نرسیدن اکسیژن بی هوش می شدم، بعد از قطع آن داروها، پس از هر بار ساکشن کردن به زور اطرافیان و من بمیرم تو بمیری آن ها! تا ده دقیقه از دستگاه جدا می ماندم. پیش خودمان بماند، بیشتر هم می توانستم، ولی خودم را به موش مردگی میزدم. کلا من از روز اول بیماری هیچگاه نه خودم را لوس کردم و نه تمارض کرده و خودم را به موش مردگی زده ام، الّا سر جدا شدن از دستگاه… آخر دووشتان، نمی دانید که، بدمصب، این اعتیاد، بد دردی است… Smile

و دومین اشکال کارشان آن بود که دانش کافی برای تنظیم دستگاه را نداشتند. واقعا می توان گفت که این کار را به درستی بلد نبودند. برای جدا کردن بیمار، دستگاه باید طوری تنظیم شود که ریه و دیافراگم نیز فرصت مشارکت در تنفس را داشته باشند نه آنکه صد در صدِ تنفس به عهده ی دستگاه باشد. و یا دستگاه را طوری تنظیم می کنند که بیش از توانایی ریه از آن کار می کشد و بیمار پس از تحمل چندین ساعت فشار، تنگی نفس عذاب آور و تلاشی عبث سرانجام دچار کمبود اکسیژن شده و به ناچار دوباره تحت عملکرد صد در صد دستگاه قرارش می دهند. (شاید هم بلد بودند و چون امیدی به احیای سیستم تنفسی من نداشتند، عملکردشان تحت شعاع قرار می گرفت…)

البته همه روزه در آی سی یو ها بیمارانی هستند که توسط همین متخصصان و تحت همین روش های نه چندان درست، از ونتیلاتور جدا می شوند؛ مقصود من بیشتر در ارتباط با بیمارانی است که برچسب محال بر آن ها می زنند. بیمارانی که قربانی تظاهرات بالینی شده و تحت تشخیص های فرمولی قرار می گیرند و بواسطه ی آن، شانس درمان و بهبودی را از دست می دهند… همانطور که اگر ما تسلیم و خام چنین تشخیص هایی می شدیم، من هنوز هم با دستگاه تنفس می کردم، البته اگر زنده می ماندم…

بطور کلی جدایی از ونتیلاتور برای کلیه ی بیماران، شامل هر دو نوع وابستگی جسمی و ذهنی می شود، حالا به درجات و شدت و ضعف متفاوت؛ از این رو در طی پروسه ی جدا کردن بیمار از دستگاه، تنها گذاشتن وی به امید مانیتورها و آلارم هایی که غالبا به موقع هشدار نمی دهند، کاری بسیار نادرست و پر ریسک می باشد. نادرست از آن رو که احساس خوفِ حاصل از تنهایی و جدا ماندن از دستگاهی که بیمار تا کنون آن را رشته ی حیات خود می دانسته، از لحاظ روانی وِی را منفعل می سازد. پر ریسک بدین جهت که بیماری که برای مدتی با دستگاه تنفس کرده و غالبا طبق سنت آی سی یو! دچار عفونت ریه است، در هر صورت دچار ضعف تنفس می باشد و عضلات تنفسی ای که می خواهند پس از مدتی دوباره بصورت مستقل و خودکار، کل بار تنفس را عهده دار گردند می توانند تحت تاثیر خستگی بیمار، اضطراب وی، و تجمع ترشحات، دچار اختلال شوند و بیمار را در شرایط بحرانی قرار دهند که در نبود پرستار یا مراقب، صدمات جبران ناپذیری به بیمار وارد شود.

از آن جایی که متاسفانه بیمارستان ها بعلت نداشتن پرسنل کافی، قادر نیستند آنطور که باید به بیماران رسیدگی کنند، در اینجا بار دیگر لزوم اجازه ی برخورداری بیمارانِ کاملا ناتوان از تحرک و تکلم، از پرستار یا مراقبی اختصاصی در بخش هایی همچون آی سی یو که حضور همراه برای بیمار قدغن می باشد، اهمیت می یابد.

پی نوشت: این مطلب قبلا نوشته شده و آماده ی آپ کردن بود که قطعی و قحطی اینترنت مانع از آن شد. در صورت آپ کردن به موقع این مطلب قصد داشتم احتمال غیبت دو هفته ای ام را اطلاع بدهم، ولی نشد و نگرانی دوستان و شرمندگی بنده را در پی داشت… به تدریج پاسخگوی کامنت ها و محبت شما دوستان خواهم بود.

پی نوشت ثابت: دوست بسیار عزیزی کل مطالب این وبلاگ را، از ابتدا تا پایان سال ۹۱، بصورت پی دی اف یا کتاب الکترونیکی درآورده اند. اگر کسی تمایل دارد که این فایل پی دی اف را به صورت پیوست در ایمیلش دریافت کند تا برای دوستانش نیز بفرستد، ایمیلی به ایمیل زیر بفرستد تا آن را برایش ارسال کنم… متشکرم…

این نوشته در ! ICU آسیب شناسی, به اشتراک گذاشتن تجربیات... ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

129 پاسخ به اندر احوالات جدا شدن از دستگاه تنفس مصنوعی (ونتیلاتور)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Click to Insert Smiley

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette