بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟!

اِهِم، اِهِم… اوه، اوه…

چه گرد و غباری نشسته است بر این وبلاگ!

البته من هم نیامده ام برای غبار روبی؛ آماده ام حسابی گرد و خاک کنم! Wink

بله؛

ســـــــلام Smile

سلام دوستان خوبم،

امیدوارم همگی خوب و سلامت باشید…

حقیقتاً که ترم ناگواری را پشت سر گذاشته ام. از حجم سنگین مطالب به گمانم بخش مربوط به حفظیات مغزم آتروفی شده است! اگر بخواهم اوج بغرنجی این ترم را برایتان بازگو کنم، به گمانم بایستی ارجاعتان دهم به دو عکس زیر، چرا که شنیدن کی بود مانند دیدن؟

20160530_11250520160530_112441

آنچه در تصاویر می بینید نشانگر حدّت مجاهدت من در طول این ترم است. در توضیح باید بگویم که با توجه به این که هنگام تایپ کردن ساعد من مرتباً به لبه ی میز ساییده می شود، برای جلوگیری از خراشیدگی و کبودی پوست، علاوه بر پوشیدن ساق دست، لبه ی میز را با تکّه ای یونولیت می پوشانیم (آنچه در فیلم پست قبل مشاهده نمودید با شیوه ی حقیقی تایپ من بسیار تفاوت دارد. البته روش کلی کار همان است، اما نه آن طور نرم و خرامان و در پر قو!، بلکه جنگی و بی رحمانه!)

این پوشش یونولیتی به طور معمول هر شش تا هشت ماه در اثر سایش مداوم هنگام تایپ مستعمل شده و باید تعویض شود. اما این ترم میزان خلاصه نویسی ها، یادداشت برداری ها و پروژه های نوشتاری، آن هم با اضطراب و عجله، تا حدی بود که این یونولیت در عرض سه ماه و نیم تکّه پاره شد!

البته مغزم هم وضع بهتری ندارد، زیرا تمام این خلاصه برداری ها حجم مفصّلی را تشکیل دادند که باید در ذهنم نسخه برداری می شدند و در واقع این یونولیت انعکاسی است از نمای داخلی جمجمه ام.

حتی ناخوداگاهم نیز دشواری های این ترم را بروز می داد. یکی از ثقیل ترین دروس، درسی بود به نام “نقد کاربردی” که من روزی چندین مرتبه که با فایل این درس رو به رو می شدم، هر بار به طور ناخوداگاه آن را می خواندم “نقد کارد Knife  + بردی”… این درس واقعا جسم و روح و مغزم را کارد کارد کرد!

آه، بگذریم… از این ترم یادم می آید، انگار کارد می زنند به جانم…

. . .

اوووم… حالا چه بگویم؟

کلی حرف داشتم ها…

بگذارید از عادات غریبه ام در این مدت برایتان بگویم!

نخستین عادت غریبی – که به امید خدا پس از گذاشتن این پست از آن خلاصی خواهم یافت – این است که در این سه ماه آزگار هر بار که چشمم به عنوان مطلب پست قبل می افتاد (گرچه دیر، اما چه پربار آمدم…) بی اختیار این مصرع به زبانم می آمد:

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟!

حالا ارتباط این دو مصرع را هر که فهمید لطفا به من هم بگوید!

گرچه دیر، اما چه پربار آمدم / بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟!

*

عادت عجیب دیگری که تا مدتی در من به وجود آمد این بود که شب ها پیش از خواب برای خودم “مهتاب لالا” می خواندم! و شب هایی که خوابم نمی برد با خواندن مداوم این لالایی هرگاه به این قسمت می رسیدم:

گل زود خوابید مثل همیشه / قورباغه ساکت خوابیده بیشه

خطاب به افکاری که مانع از خوابم می شدند، این قسمت را با غیظ بیان می کردم: “قورباغه ساکت”

البته خدا را شکر که این عادت بالأخره ترک شد، اما یکی دو هفته ایست که مدام پیش خودم زمزمه می کنم:

تو حوض خونه ی ما / ماهی های رنگارنگ / بالا و پایین میرن / با پولکای قشنگ!

به گمانم این آقای برسلِر (نویسنده ی کتاب نقد ادبی مربوط به درس نقد کاردبردی!) عقل و هوشمان را ربود! البته نه از نوع رمانتیکش…

از این نوع که چندی پیش در یک ایمیل، عنوان همایش “نانو تکنولوژی” را در ذهنم به صورت “نان و تکنولوژی” حلاجی کردم و یک ربع تمام در دلم به برگزارکنندگان این همایش به دلیل خلاقیت در انتخاب این موضوع بدیع و متفاوت تحسین می گفتم… که واقعا چه زاویه ی متفاوتی را مطرح کرده اند: نان و تکنولوژی = نقش تکنولوژی در سفره های مردم! تازه در فکر بودم که در باب این موضوع مقاله ای هم ارائه بدهم!

. . .

راستی…

مدتی است که به اینستاگرام پیوسته ام Smile اگر “آیدا الهی” را در آن جا سرچ کنید به راحتی صفحه ی مرا خواهید یافت.

البته فعالیت چندانی در آن جا ندارم، اما گهگاهی مطلبی می گذارم.

دوست دارم دو پست آخرم، خصوصا آخرین پست را در این جا هم بیاورم…

۱

20160428_175320

سه پنج روزه که بوی گل هوایه / صدای چه چه بلبل به رایه

برید از باغبون گل بپرسید / چرا آیدا به سیر گل نیایه؟

(احساسات اردیبهشتی – با ته لهجه ی مشهدی! Wink )

لغت نامه! هوایه = در هوا پیچیده است؛ به رایه = رو به راه است؛ نیایه = نمی آید

اصل دو بیتی، از بابا طاهر:

سه پنج روزه که بوی گل نیومد / صدای چه چه بلبل نیومد

برید از باغبون گل بپرسید / چرا بلبل به سیر گل نیومد

۲

photo_2016-06-19_10-02-13

زمانی در وبلاگم (http://aida.special.ir ) نوشتم:

«آه، امان از سوزش (دردهای نوروپاتیک)! آیا بد تر از سوزش هم دردی هست؟ بی شک هست… اما به راستی که یکی از بدترین درد هاست و من نمی دانم که چگونه این همه سال با آن زیسته ام! در یک کالبد، نفس به نفس، لحظه به لحظه…» لینک

چندی پیش در میان تصاویر رنگ به رنگ اینستاگرام، تصاویر سرخفام دردی را یافتم بسی بالاتر از دردهای نوروپاتیک…

که من دستکم خاطراتی دارم از دوران آسودگی جسم،

اما کودک پروانه ای همان دم که پیله ی زندگی را می شکافد، تنها “درد” در خاطرش می نشیند…

***

این بیت از سعدی گویی اشارتی است به این هر دو درد:

نباید گر بسوزندت که فریاد از تو برخیزد / اگر خواهی که چون “پروانه” پیش نور بنشینی…

ای.بی، خانه ی کودکان پروانه ای

@eb_home

https://telegram.me/eb_home

لطفا در آپارات، کلیپ بنیاد ای.بی را لایک بفرمایید

این کار در معرفی آن ها اهمیت بسزایی دارد
http://www.aparat.com/v/7MZfc

پی نوشت: مخاطب عزیز و دوست گرامی وبلاگ، آقای بیژن محمدی سامانی، نخستین جلد از مجموعه ی “شرح غزل های حافظ” خود را که یک کار تحقیقی جالب توجه و مفید فایده است و چندی پیش به چاپ رسیده، به صورت کتاب الکترونیکی در پایگاه اینترنتی کتابناک قرار داده اند. دوستان در صورت تمایل برای تهیه ی نسخه ی pdf کتاب می توانند به لینک زیر مراجعه نمایند. با آرزوی موفقیت و تندرستی برای ایشان Smile Rose

شرح غزل های حافظ

پی نوشت ثابت: دوست بسیار عزیزی کل مطالب این وبلاگ را، از ابتدا تا پایان سال ۹۱، و همچنین سال ۹۲ و ۹۳ و ۹۴ را بطور مجزا، بصورت پی دی اف یا کتاب الکترونیکی درآورده اند. اگر کسی تمایل دارد که این فایل های پی دی اف را به صورت پیوست در ایمیلش دریافت کند تا برای دوستانش نیز بفرستد، ایمیلی به ایمیل زیر بفرستد تا آن ها را برایش ارسال کنم… متشکرم…ida.elahi@gmail.com

پی نوشت ثابت: دوست عزیزی از وبلاگ من، کتابی الکترونیکی برای گوشی های اندرویدی تهیه نموده اند، که در صورت تمایل و برخورداری از این نوع گوشی ها، می توانید از طریق لینک های زیر، کتاب اندرویدی “آیدا…” را دانلود نمایید. با سپاس فراوان از این دوست عزیز Smile Rose

دانلود از پیکوفایل: http://s6.picofile.com/file/8209670134/book.apk.html

 

لینک مستقیم: http://s6.picofile.com/d/07d0b24b-6452-44da-bf49-bc7be0048546/book.apk

آیدا…” در مطبوعات: روزنامه پزشکی “سپید”

۱- من از کاغذ نبودم Clover 2- به تلخی واقعیت Clover 3-و من آن روزها را به یاد خواهم داشت

۴- از حال بد به حال خوب Clover 5-این آدم های قدرناشناس Clover 6-طعم گس هوشیاری

۷- من اتونومیک دیس رفلکسی دارم، آقای دکتر… Clover 8-تلاشی سخت برای جدا شدن از دستگاه تنفس

* * *

فصلنامه “رابط سلامت”؛ شماره ۴۲-۴۴؛ پاییز و زمستان ۹۳

* * *

گاهنامه ی باران؛ شماره ی شش ،ویژه نامه ی روز پرستار ۹۵

* * *

به بیمار خود گوش فرا دهید!

20151029_195241 - Copy

* * *

داستانی فراموش ناشدنی (نخستین ترجمه ی من)

story

این نوشته در روزمرگی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

56 پاسخ به بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Click to Insert Smiley

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette