همان طور که گفتم با ادامه ی تحصیلم موافقت شد مشروط بر انکه ابتدا ۹ واحد درسی به من بدهند و اگر در این ۹ واحد ، معدلم کمتر از ۱۲ نشد مجاز به ادامه ی تحصیل خواهم بود.
تازه بیستم فروردین سال جاری ، در حالی که دو ماه از ترم گذشته بود برایم انتخاب واحد کردند و تا پدرم کتاب ها را تهیه کنند و مادرم با اساتید صحبت کنند ، ۲۵ فروردین شد.تنها دو ماه تا امتحانات پایان ترم فرصت داشتم.با دو درس تخصصی و دو درس عمومی.ان هم غیر حضوری ، بدون استاد و تنها با تکیه بر توانایی های خودم.
جالب یا بهتر است بگویم بدبختی ان جا ، که تمام عوارض ریز و درشت بیماریم هم در ان زمان عود کرده بود.فقط خودم می دانم و خدا و مادرم که در چه حال و وضعی هر روز ۸ تا ۹ ساعت درس خواندم.البته روزی ۹ ساعت درس خواندن چندان هم کار شاقی نیست و کنکوری ها تا ۱۴ ساعت در روز هم درس می خوانند ولی برای بیماری مثل من که فقط از حالت دراز کشیده به حالت نشسته در اوردنش ۴۵ دقیقه تا یک ساعت زمان می برد ، وقت مفید در زندگی خیلی کمیاب می شود.
خلاصه چشم هایم را بر روی همه ی مشکلات و نگرانی ها بستم و فقط درس خواندم.از ان جایی که می دانستم شرایط بیماریم بسیار متغیر است و هیچ حسابی ندارد ، بدین صورت که امروز خوب و سرحال هستم ولی فردایش ناگهان ، به قول معروف کله پا می شوم ، طوری برنامه ریزی کرده بودم که قبل از امتحانات دور نهایی ام را کرده باشم و هیچ چیز برای شب امتحان باقی نماند.
پیش بینی و اینده نگریم هم کاملا درست از اب در امد و از شب قبل از دومین امتحان حالم دگرگون شد.به طوری که فواصل میان امتحانات به دارو و درمان می گذشت تا برای هر امتحان سرپا باشم و مغزم و البته یگانه دست چپم قادر به کار کردن باشند.
بهر حال هر طور که بود امتحانات را پشت سر گذاشتم…
دو هفته ی بعد نتایج امتحانات مشخص شد…
ادامه در پست بعدی…
.
.
.
:teeth :teeth :teeth
شوخی کردم…
امتحانات را با معدل ۲۲/۱۹ پاس کردم و بدین ترتیب اجازه ی ادامه ی تحصیل را به دست اوردم.
اکنون همه ی اوقاتم به درس خواندن ، مطالعه ی ادبیات و شعر و تمرین نوشتن می گذرد.از ان جایی که به خاطر شرایط بیماریم وقت ضایع شده ی زیادی در زندگی دارم ارزو می کنم که ای کاش شبانه روز به جای ۲۴ ساعت دستکم ۳۰ ساعت می بود تا بلکه من بتوانم به همه ی کارهای روزانه ام برسم.
امروز دیگر فیزیوتراپی و کاردرمانی نمی کنم.زیرا هر میزان پیشرفتی که می بایست ، حاصل شده است و با وضعیت فعلی نخاعم ، از نظر حسی و حرکتی بیش از این پیشرفتی نخواهد بود.
البته درست است که فیزیوتراپی برای حفظ عضلات و مفاصل مفید و حتی ضروریست ، ولی بعد از پنج سال فیزیوتراپی فشرده و هر روزه سرانجام دریافتم که ان ماهیچه ای که قرار بود آتروفی شود – تحلیل برود – آتروفی شد .ان استخوانی که قرار بود دفرمه شود ، دفرمه شد.تاندونی که قرار بود کوتاه شود ، کوتاه شد و از دست فیزیوتراپ و فیزیوتراپی هم کاری بر نیامد.
از ان جایی که فیزیوتراپی باعث تشدید یکی از مهلک ترین عوارض بیماریم می شد و البته دیگر پیشرفتی هم حاصل نمی شد به درخواست خودم و البته پس از کلی سر و کله زدن و توجیه والدینم فیزیوتراپی را قطع کردم.
البته مهمترین دلیل این تصمیم ، مسئله ی دیگری بود.به دلیلی که متاسفانه نمی توانم بگویم ساعات فیریوتراپی از لحاظ روحی شدیدا تحت فشار قرارم می داد و مانند شکنجه ای روانی اعصابم را تحلیل می برد.
در هر صورت از تصمیمم پشیمان نیستم بلکه به نظرم این درست ترین تصمیمی است که گرفته ام.تصمیمی که بعد از ۵ سال خود خوری و ازار روحی ، برایم ارامش به ارمغان اورد.
به دلیل مشکل تنفسی و وابستگی ام به دستگاهی به نام ساکشن و البته خیلی معذوریت های دیگر همیشه بر روی تخت هستم.شاید به نظر خیلی ها ۶ سال زندگی بر روی یک تخت ۲ متری فوق تصور و شکنجه اور باشد ولی برای بیماری مثل من ، تفریح و خوشی و کلا زندگی ان جایی است که در ان احساس امنیت کند.و این امنیت برای من بر روی تختم و در کنار ساکشنم تامین می شود.
چند ماه بعد از اینکه از تهران به مشهد بازگشتیم پدرم شکایتی را مبنی بر قصور در درمان بر علیه پزشک معالج تسلیم سازمان نظام پزشکی کردند که بعد از ۵/۴ سال و تشکیل جلسات متعدد و پروسه های قانونی و کارشناسانه باید بگویم که هنوز اندر خم یک کوچه ایم …
راننده ی خاطی هم که فردی است شریر برای خودش راست راست می گردد و به زندگیش می رسد و به گمانم حتی یادش نمی اید که شش سال پیش با یک سهل انگاری مسبب فاجعه ای بوده است و مسیر زندگی خانواده ای را به سوی ناکجا اباد منحرف کرده است…
ولی نه ، گاهی هم از من یادش می اید.زیرا قانون نهایت لطفش را در حق من روا داشته و دیه ای برایم در نظر گرفته است.دیه ای نصف جنس برتر.و ان دیه را قسط بندی کرده است اول به ماهی ۴۰ هزار تومان …
نه اشتباه نکنید! این جوک سال نیست بلکه حقیقتی است مضحک…
البته وقتی پدرم برای مسئولین دیه استدلال کردند که با ماهی ۴۰ هزار تومان ، پرداخت دیه بیش از ۱۲۰ سال به طول خواهد انجامید لطف کردند و قسط ها را به ماهی ۱۰۰ هزار تومان افزایش دادند.و جناب راننده هم هر شش یا هفت ماه یک بار که یادش می افتد که گویا قسطی دارد که باید بپردازد در حالی که زیر لب ناسزا می گوید و ارزو می کند که سر به تن من نباشد منت بر سر ما می گذارند و ۱۰۰ هزار تومانی به حساب دادگستری می ریزند.و ما هم ترجیح می دهیم که با برداشت ان پول دست خود را الوده نکنیم و می گذاریم در همان حساب برای خودش خاک بخورد.
در اخر از همه ی خوانندگانی که تا این جای کار مرا همراهی کردند سپاسگزارم و عذر می خواهم به خاطر کاستی ها .اگر سوال و یا ابهامی برای هر کسی پیش امد خوشحال می شوم که پاسخگو باشم.
هدف اصلی من از وبلاگ نویسی از این به بعد اغاز خواهد شد.و باید بگویم که خیلی از مواقع ناگزیرم از بازگشت به گذشته و ناخنک زدن به خاطرات.پس انچه را که در شرح حالم خلاصه کردم و یا از ذکر کردنش چشم پوشیدم ، به مرور زمان بیان خواهم کرد.
و دیگر این که …
هفته ای یک بار را اپ خواهم کرد و اگر برایم مقدور بود ، گاهی خارج از برنامه هم خواهم نوشت.
این که در ابتدا اعلام کردم که روزهای پنج شنبه اپ می کنم تنها برایم قید و بندی ازار دهنده به همراه داشت.هرچند که تقریبا پایبند ان نبودم…یعنی نشد که بشود…در نتیجه این قفل پنج شنبه را می گشایم و هفته ای حتما یک بار و گاهاً دو بار اپ خواهم کرد…در هر روزی که مقدور شد.
خیلی ممنونم.
:regular
درباره ی من :
سلام بر شما خواننده ی عزیز
آیدا الهی هستم.
هر آنچه را که بخواهید درباره ی من و اهدافم از وبلاگ نویسی بدانید می توانید با مراجعه به لینک های زیر دریابید.
مقدمه ی وبلاگ
مجموعه ی شرح حال من
سپاس گزارم.
امضاء : دست از طلب ندارم ، تا کام من برآید ... *توجه*: اطلاعات این وبلاگ از تجربیات شخصی حاصل آمده اند، در مورد بیماری و مشکلات سلامتی خود به آن ها استناد نکرده، با پزشک مشورت کنید.
***********************آیدا را در اینستا و تلگرام هم دنبال کنید
وبلاگ دیگر من: قطره قطره تا دریا ...بایگانی شمسی
جست و جو در مطالب
فید وبلاگ :
Special.ir
دسته بندی موضوعی:
- ! ICU آسیب شناسی (۲۱)
- آهنگ نوشت (۸)
- به اشتراک گذاشتن تجربیات… (۳۸)
- به یاد نوید (موسس سایت اسپشیال) (۸)
- تاریخ تکرار می شود! (۶)
- خاطرات – تجربیات پراکنده (۱۵)
- دستهبندی نشده (۳)
- رسانه (۱)
- روزمرگی (۷۰)
- شرح حال … (۱۰)
- فرشته خویان (۱۵)
- ماجراهای من و آقای عدالت (۹)
- متفرقه … (۴۳)
- مسابقات وبلاگی (۲)
- مناسبت ها … (۵۴)
- همراه شو رفیق! (۴)
- یکی به نعل، یکی به میخ! (۱)
آیدا…، در مطبوعات!
روزنامه پزشکی "سپید"
3- و من آن روزها را به یاد خواهم داشت
7- من اتونومیک دیس رفلکسی دارم، آقای دکتر...
8- تلاشی سخت برای جدا شدن از دستگاه تنفس
* * *
فصلنامه "رابط سلامت"؛ شماره 42-44؛ پاییز و زمستان 93
* * *
تجدید چاپ
***********************گاهنامه ی باران؛ شماره ی شش ،ویژه نامه ی روز پرستار 95
* * *
داستانی فراموش ناشدنی (نخستین ترجمه ی من)
پست مربوط به این کتاب در وبلاگ
در صورت تمایل به تهیه ی این کتاب،
در حال حاضر، می توانید از طریق دو پایگاه اینترنتی زیر به آن دسترسی داشته باشید. (به زودی در چند سایت دیگر نیز قرار خواهد گرفت.)
دومین ترجمه من
⭐️خرید مستقیم و آسان کتاب از کانال انتشارات مهراندیش @mehrandishbooks :
* اعضای کانال میتوانند کتابهای درخواستی را با ۲۰٪ تخفیف خرید کنند.
* هزینه پست سفارشاتِ بیشتر از صد هزار تومان بهعهدهٔ مهراندیش است.برنامه ی از کجا شروع کنم؟
(شبکه یک. برنامه ی از کجا شروع کنم؟ راهنمای شروع و موفقیت در کسب و کار. این برنامه آیدا الهی مترجم زبان انگلیسی. پخش: 14 فروردین 95 ساعت 10:07 دقیقه شب.)
مستند کیمیای سعادت
مستند تلویزیونی "کیمیای_سعادت"؛ قسمت 24، آیدا الهی؛ پخش شده در تاریخ سه شنبه، 24 خرداد 96 ساعت 21:10 (نه و ده دقیقه) از شبکه قرآن سیمامشاهده در آپاراتآخرین دیدگاهها
- Pumamoldova در اندر احوالات زخم بستر (۱)
- hotels 18+ new york در ســــــــلام :)
- Dennishoche در به بیمار خود گوش فرا دهید!
- hotels check-in 18 new york در ســــــــلام :)
- hotel check-in 18 nyc در ســــــــلام :)
- nyc hotel 18+ در ســــــــلام :)
- hotel check-in 18 nyc در ســــــــلام :)
- hotel nyc در ســــــــلام :)
- Larryneulk در ناب ترین لذت…
- Larryneulk در اندر احوالات اتونومیک دیس رفلکسی ۱ …
- Larryneulk در ICU ، بخش ؟؟؟ ویژه!
- Larryneulk در صدای خاطرات من …
- Larryneulk در سه خان عشق …
- Larryneulk در ناب ترین لذت…
- hotels check-in 18 new york در ســــــــلام :)
- hotel check-in 18 nyc در ســــــــلام :)
- Scottventy در اندر احوالات اتونومیک دیس رفلکسی ۱ …
- Scottventy در ICU ، بخش ؟؟؟ ویژه!
- Scottventy در سه خان عشق …
- Scottventy در صدای خاطرات من …
پیوندها
- *ایرمان*
- "دختری که با مغزش راه می رفت"
- Dr. Mari
- Movie, Chocolate And Hot Tea
- Movies, Chocolate, and Hot Tea 2
- Yasna
- آذرین
- آرامشی طوفانی
- آرش و آوین
- آرشید
- آسیب طناب نخاعی: برسی و تبادل اطلاعات و تجربیات مرتبط با ضایعات نخاعی
- آشنايي با يك معلول قطع نخاع
- آنا
- آیدا …
- ادبیات معاصر
- ازدواج معلولین
- استیونس کراسکیان
- افاضات یک جاهل
- افق
- این روزها…
- این مهمان ناخوانده
- بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم میاره
- برای پدر
- برای پدر 2
- بهار دوباره (خاطرات کموتراپی من)
- بید مجنون
- بیدمشک
- پ مثل پریسا
- پرواز تا بی نهایت
- پرواز روی بال ها
- تازه ترین طعم (قصه ی گل ناز و مداد سیاهشه)
- تلخ و شیرین
- جدال نخاع با مردی از دیار توس
- جوراب پاره و انگشت آزاد
- چت در مسنجرهای ایرانی
- چیزنوشته های یک کوتوله
- حرف های پنهانی
- حرف های یک دل (سیاوش صیاف – ضایعه نخاعی گردنی)
- خاطرات من از بیماری التهاب روده
- خاطرات یک آسیب نخاعی
- خاطرات یک مهندس باصواد
- خانه ی من و تو
- خط خطی های قایمکی
- داشته ها
- دامپزشک آینده
- دانشمنگ
- در به در …
- درددل های یک بیمار IBS
- دست نوشته های من
- دکتر آشپز
- دل نوشته های من
- دوچرخه – سفر – مشکلات
- دیار قریب غریب
- دید نو
- روز های جانبازی
- روزهای خوب
- روزهای زندگی من (سیاه – سفید – خاکستری)
- زندگی اهورایی من
- زندگی شیرین
- زندگی من
- زیستن با معلولیت
- ســــــرنسخـــــه
- سایت اسپشیال (زنده یاد نوید مجاهد)
- سوته دلان
- شاسوسا نامه
- شنگین کلک
- صبای پدر
- ضایعه نخاعی مهمان ناخوانده
- عاشق ترین امیر اقلیم آب و آینه
- فخر دوران و ام اس
- قطره قطره، تا دریا…
- کسی که نیستم
- کلک خیال
- کویر ام اس
- گذر از هرگز
- گروه باما – باوری های ماجراجو
- لبخند زندگی (هانیه عرب)
- مادر سپید
- مادرانه
- ماریجوآنا
- مجدهــــــ
- محله ی نابینایان (گوش کن)
- مدامَم مست…
- مرا آفرید آنکه دوستم داشت
- مرکز درمانی غیرجراحی دکتر بیژن فروغ
- مژی جون و شوشو و پسملی
- مسیحانه
- مطالب مفید برای بیمار ضایعه نخاعی
- معلول بهاری
- ملکه ی بارانی
- من و سارای قصه
- من یک دختر اپی لپتیک هستم
- مهربانی شما چه رنگی است؟
- نارنجی
- نت به نت زندگی جدیدم
- نخاع عزیز
- نوشته های یک فایل یک بیتی
- نیزه درمانی
- هر آنچه منم
- هفت پرستار
- همان دخترک آتش افروز بارانی
- همساده ها
- واحه ای در دلتنگی لحظه
- وبسایت شخصی سمانه احسانی نیا
- ویولت (من و ام اس)
- ویولت (من و ام اس)
- ی نفس تو ساحل
- یادداشت ها
- یادداشت های روزانه ی دکتر دلژین
- یادداشت های مینا گونه
- یادداشت های یک دانشجوی پزشکی
- یادداشت های یک سارای بی پروا
- یادداشت های یک کودک قد بلند
- یادداشت های یک نیمچه پزشک
- یک جرعه آرامش (بانوی بهار)
- یک قدم به خوشبختی با پای خیالی
-
191 پاسخ به شرح حال -۸- ، قسمت آخر