شرح حال -۸- ، قسمت آخر

همان طور که گفتم با ادامه ی تحصیلم موافقت شد مشروط بر انکه ابتدا ۹ واحد درسی به من بدهند و اگر در این ۹ واحد ، معدلم کمتر از ۱۲ نشد مجاز به ادامه ی تحصیل خواهم بود.
تازه بیستم فروردین سال جاری ، در حالی که دو ماه از ترم گذشته بود برایم انتخاب واحد کردند و تا پدرم کتاب ها را تهیه کنند و مادرم با اساتید صحبت کنند ، ۲۵ فروردین شد.تنها دو ماه تا امتحانات پایان ترم فرصت داشتم.با دو درس تخصصی و دو درس عمومی.ان هم غیر حضوری ، بدون استاد و تنها با تکیه بر توانایی های خودم.
جالب یا بهتر است بگویم بدبختی ان جا ، که تمام عوارض ریز و درشت بیماریم هم در ان زمان عود کرده بود.فقط خودم می دانم و خدا و مادرم که در چه حال و وضعی هر روز ۸ تا ۹ ساعت درس خواندم.البته روزی ۹ ساعت درس خواندن چندان هم کار شاقی نیست و کنکوری ها تا ۱۴ ساعت در روز هم درس می خوانند ولی برای بیماری مثل من که فقط از حالت دراز کشیده به حالت نشسته در اوردنش ۴۵ دقیقه تا یک ساعت زمان می برد ، وقت مفید در زندگی خیلی کمیاب می شود.
خلاصه چشم هایم را بر روی همه ی مشکلات و نگرانی ها بستم و فقط درس خواندم.از ان جایی که می دانستم شرایط بیماریم بسیار متغیر است و هیچ حسابی ندارد ، بدین صورت که امروز خوب و سرحال هستم ولی فردایش ناگهان ، به قول معروف کله پا می شوم ، طوری برنامه ریزی کرده بودم که قبل از امتحانات دور نهایی ام را کرده باشم و هیچ چیز برای شب امتحان باقی نماند.
پیش بینی و اینده نگریم هم کاملا درست از اب در امد و از شب قبل از دومین امتحان حالم دگرگون شد.به طوری که فواصل میان امتحانات به دارو و درمان می گذشت تا برای هر امتحان سرپا باشم و مغزم و البته یگانه دست چپم قادر به کار کردن باشند.
بهر حال هر طور که بود امتحانات را پشت سر گذاشتم…
دو هفته ی بعد نتایج امتحانات مشخص شد…
ادامه در پست بعدی…
.
.
.
:teeth :teeth :teeth
شوخی کردم…
امتحانات را با معدل ۲۲/۱۹ پاس کردم و بدین ترتیب اجازه ی ادامه ی تحصیل را به دست اوردم.

اکنون همه ی اوقاتم به درس خواندن ، مطالعه ی ادبیات و شعر و تمرین نوشتن می گذرد.از ان جایی که به خاطر شرایط بیماریم وقت ضایع شده ی زیادی در زندگی دارم ارزو می کنم که ای کاش شبانه روز به جای ۲۴ ساعت دستکم ۳۰ ساعت می بود تا بلکه من بتوانم به همه ی کارهای روزانه ام برسم.
امروز دیگر فیزیوتراپی و کاردرمانی نمی کنم.زیرا هر میزان پیشرفتی که می بایست ، حاصل شده است و با وضعیت فعلی نخاعم ، از نظر حسی و حرکتی بیش از این پیشرفتی نخواهد بود.
البته درست است که فیزیوتراپی برای حفظ عضلات و مفاصل مفید و حتی ضروریست ، ولی بعد از پنج سال فیزیوتراپی فشرده و هر روزه سرانجام دریافتم که ان ماهیچه ای که قرار بود آتروفی شود – تحلیل برود – آتروفی شد .ان استخوانی که قرار بود دفرمه شود ، دفرمه شد.تاندونی که قرار بود کوتاه شود ، کوتاه شد و از دست فیزیوتراپ و فیزیوتراپی هم کاری بر نیامد.
از ان جایی که فیزیوتراپی باعث تشدید یکی از مهلک ترین عوارض بیماریم می شد و البته دیگر پیشرفتی هم حاصل نمی شد به درخواست خودم و البته پس از کلی سر و کله زدن و توجیه والدینم فیزیوتراپی را قطع کردم.
البته مهمترین دلیل این تصمیم ، مسئله ی دیگری بود.به دلیلی که متاسفانه نمی توانم بگویم ساعات فیریوتراپی از لحاظ روحی شدیدا تحت فشار قرارم می داد و مانند شکنجه ای روانی اعصابم را تحلیل می برد.
در هر صورت از تصمیمم پشیمان نیستم بلکه به نظرم این درست ترین تصمیمی است که گرفته ام.تصمیمی که بعد از ۵ سال خود خوری و ازار روحی ، برایم ارامش به ارمغان اورد.
به دلیل مشکل تنفسی و وابستگی ام به دستگاهی به نام ساکشن و البته خیلی معذوریت های دیگر همیشه بر روی تخت هستم.شاید به نظر خیلی ها ۶ سال زندگی بر روی یک تخت ۲ متری فوق تصور و شکنجه اور باشد ولی برای بیماری مثل من ، تفریح و خوشی و کلا زندگی ان جایی است که در ان احساس امنیت کند.و این امنیت برای من بر روی تختم و در کنار ساکشنم تامین می شود.
چند ماه بعد از اینکه از تهران به مشهد بازگشتیم پدرم شکایتی را مبنی بر قصور در درمان بر علیه پزشک معالج تسلیم سازمان نظام پزشکی کردند که بعد از ۵/۴ سال و تشکیل جلسات متعدد و پروسه های قانونی و کارشناسانه باید بگویم که هنوز اندر خم یک کوچه ایم …
راننده ی خاطی هم که فردی است شریر برای خودش راست راست می گردد و به زندگیش می رسد و به گمانم حتی یادش نمی اید که شش سال پیش با یک سهل انگاری مسبب فاجعه ای بوده است و مسیر زندگی خانواده ای را به سوی ناکجا اباد منحرف کرده است…
ولی نه ، گاهی هم از من یادش می اید.زیرا قانون نهایت لطفش را در حق من روا داشته و دیه ای برایم در نظر گرفته است.دیه ای نصف جنس برتر.و ان دیه را قسط بندی کرده است اول به ماهی ۴۰ هزار تومان …
نه اشتباه نکنید! این جوک سال نیست بلکه حقیقتی است مضحک…
البته وقتی پدرم برای مسئولین دیه استدلال کردند که با ماهی ۴۰ هزار تومان ، پرداخت دیه بیش از ۱۲۰ سال به طول خواهد انجامید لطف کردند و قسط ها را به ماهی ۱۰۰ هزار تومان افزایش دادند.و جناب راننده هم هر شش یا هفت ماه یک بار که یادش می افتد که گویا قسطی دارد که باید بپردازد در حالی که زیر لب ناسزا می گوید و ارزو می کند که سر به تن من نباشد منت بر سر ما می گذارند و ۱۰۰ هزار تومانی به حساب دادگستری می ریزند.و ما هم ترجیح می دهیم که با برداشت ان پول دست خود را الوده نکنیم و می گذاریم در همان حساب برای خودش خاک بخورد.
در اخر از همه ی خوانندگانی که تا این جای کار مرا همراهی کردند سپاسگزارم و عذر می خواهم به خاطر کاستی ها .اگر سوال و یا ابهامی برای هر کسی پیش امد خوشحال می شوم که پاسخگو باشم.
هدف اصلی من از وبلاگ نویسی از این به بعد اغاز خواهد شد.و باید بگویم که خیلی از مواقع ناگزیرم از بازگشت به گذشته و ناخنک زدن به خاطرات.پس انچه را که در شرح حالم خلاصه کردم و یا از ذکر کردنش چشم پوشیدم ، به مرور زمان بیان خواهم کرد.
و دیگر این که …
هفته ای یک بار را اپ خواهم کرد و اگر برایم مقدور بود ، گاهی خارج از برنامه هم خواهم نوشت.
این که در ابتدا اعلام کردم که روزهای پنج شنبه اپ می کنم تنها برایم قید و بندی ازار دهنده به همراه داشت.هرچند که تقریبا پایبند ان نبودم…یعنی نشد که بشود…در نتیجه این قفل پنج شنبه را می گشایم و هفته ای حتما یک بار و گاهاً دو بار اپ خواهم کرد…در هر روزی که مقدور شد.
خیلی ممنونم.
:regular

این نوشته در شرح حال ... ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

191 پاسخ به شرح حال -۸- ، قسمت آخر

پاسخ دادن به amin لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Click to Insert Smiley

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette