أَعجَبَ، یَعجِبُ،إِعجاب…

من دیگر هیچ حرف و نظری در مورد عمل تعویض لوله ی تنفسی ام ندارم. واقعا آدم حق دارد اگر خرافاتی شود. انگار صلاح نیست که من این عمل را در مشهد انجام دهم…

از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند، دکتر پایشان پیچ خورده است و همه ی عمل ها کنسل شده اند…

مطلب طول و طویلی هم بعنوان آخرین پستِ قبل از رفتن نوشته بودم… در ادامه ی مطلب می گذارم، هر کس دوست داشت بخواند. (خصوصا پی نوشت اولش را.)

با آرزوی سلامتی و بهبودی هر چه سریعتر برای آقای دکتر گرامی و محترم…

پی نوشت: هانیه عرب… وبلاگش را قبلا بطور گذرا دیده بودم، ولی خیلی اتفاقی دوباره گذرم به آنجا افتاد و از خبر موفقیت هایش مشعوف شدم. دل نوشته های بسیار زیبایی هم دارد… مبارک باشد هانیه جان… به امید موفقیت های روز افزون برای تو….

پی نوشت: وبلاگ “قطره قطره، تا دریا…” هم به روز است… رسم پرواز…

پی نوشت ثابت: دوست بسیار عزیزی کل مطالب این وبلاگ را، از ابتدا تا پایان سال ۹۱، بصورت پی دی اف یا کتاب الکترونیکی درآورده اند. اگر کسی تمایل دارد که این فایل پی دی اف را به صورت پیوست در ایمیلش دریافت کند تا برای دوستانش نیز بفرستد، ایمیلی به ایمیل زیر بفرستد تا آن را برایش ارسال کنم… متشکرم…


بازآ، بازآ …

خب دیگر… کم کم وقت آن رسیده است که شما دوستانم کاسه های آبتان را برداشته و پشت سر من خالی کنید…

برای این منظور، ابتدا کامپیوتر هایتان را روشن کرده، وارد وبلاگ من شوید، آنگاه کاسه ای آب بردارید و بروید پشت مانیتور و همان جا خالی اش کنید… بله…

و به این می گویند “بدرقه ی مجازی!”…

واقعا دارم لحظه شماری می کنم که این تی تیوب (لوله ی تنفسی) را از نای من خارج کنند تا با او رو در رو شوم و ببینم مشکلش و حرف حسابش چه بوده است که اینقدر اذیت می کرد. شاید هم اگر پای درددلش بنشینم، متوجه شوم که مقصر اصلی نای من بوده است که با این لوله نمی ساخته و او را از خود می رانده است. بهرحال مسئله این است که این دو آبشان در یک نایژه! نمی رود و راهی بجز متارکه برایشان نیست، فقط امیدوارم که حاصل این دو سال زندگی مشترک، یک تنگی «۱» جدید نبوده باشد. جناب دکتر که یک حدس هایی می زدند، ولی من مطمئنم که نای من متمدن تر از این حرف هاست و تابع شعار “دو تا تنگی کافیه!”؛ تنگی سومی به بار نخواهد آورد؛ مگر آنکه او هم جَو گیر شده و خواسته باشد در راستای افزایش جمعیت قدمی بردارد…

و البته ما تی تیوب دیگری را با تمام آن معیارهایی که نای من می پسندد یافته ایم که حتی یک روز هم بی سایه ی سر نماند! فقط امیدوارم که این یکی، پسند نای من افتد و در وهله ی اول قبولش کند و آن را به حریم خود راه دهد؛ و سپس آنکه با آن بسازد و به خوشی روزگار بگذرانند… ایشالا که به پای هم جِرم بگیرند…

ولی بی شوخی… نگرانی من این است که در حد ابسیلون کمی بیشتر! احتمال دارد که نتوانند تی تیوب را جاگذاری کنند و مجبور شوند برایم تراک بگذارند؛ که در این صورت تا مدتی دیگر نخواهم توانست صحبت کنم و همچنین کیفیت تنفسی ای به مراتب پایین تر از تنفس با تی تیوب خواهم داشت…

خلاصه آنکه لیست طلب دعایم طول و دراز است…

یک: دعا کنید این وصلت صورت بگیرد. دو: دعا کنید که زندگی شان دوام داشته باشد و بی دردسر با هم زیر یک حنجره روزگار بگذرانند.

و سه… از همه مهمتر!

دعا بفرمایید که در اتاق عمل مرا به باد ندهند! و البته این باد، بادِ فنا نیست؛ بلکه بادِ پنکه است!

من تابحال سه بار به اتاق عمل بخش توراکس (قفسه صدری) این بیمارستان رفته ام و دو مرتبه اش با سرما خوردگی فوق شدید برگشته ام…

اتاق عمل ها که همینطور خودبخود سرد هستند، ولی در اتاق عمل این بیمارستان، حداقل در اتاقکی که مرا می برند، همیشه یک پنکه هست که به گونه ای تعبیه شده که در امتداد فرق سر بیمار تا نوک پای او مدام می چرخد و وی را به باد می دهد… دفعه ی اولی که به آن اتاق عمل رفتم، بعد از بهوش آمدن، گردن و شانه هایم چنان دردی می کرد که به والدینم گفتم احتمالا موقع جابجایی، مرا از تخت عمل پایین انداخته اند و خواستم پشتم را بررسی کنند و ببینند جای کبودی ای مشاهده می شود. قفسه ی سینه ام را که انگار مشت کوبیده بودند و نفس هایم تا چند روز دردناک بود. ترشحات ریه ام بقدری زیاد شده بود که عملا دستگاه ساکشن را خاموش نمی کردیم و مدام از درون لوله ام صدای قُل قُل! می آمد…

حالا فقط همینم مانده است که بعد از آن آنفولانزای شدید دوباره سرما بخورم… از آن گذشته، من همیشه بعد از بیهوشی، بی دلیل تب می کنم! هر بار می خواهم علتش را از پزشک هایم بپرسم، ولی وقتی برای ویزیت بعد از عمل و یا قبل از ترخیص می آیند اینقدر حرف ها و سوالات مهمتری هست که به این یکی نمی رسد… شما دوستان پزشک یا پرستارم علت را می دانید؟ یعنی یکی از عوارض بیهوشی، تب است؟

حالا جدی جدی، بی شوخی!

اولا امیدوارم که رفتار و برخورد پرسنل بیمارستان شایسته باشد؛ زیرا آنچه که از آن بیزارم و تحملش را ندارم این است که بی جهت مورد بی احترامی قرار بگیرم… واقعا جای تاسف دارد که یکی از دغدغه های اساسی بیمار این باشد که آیا در مراکز درمانی با او رفتار درستی خواهد شد یا نه… و این دغدغه ی همیشگی من است… این بار بی احترامی یا سوء رفتارِ بی مورد و ناحق ببینم از وسط اتاق عمل هم که باشد، برمی گردم…

دوما امیدوارم که تی تیوب به راحتی جاگذاری شود و مشکلی پیش نیاید…

و دیگر آنکه لوله ی جدید مشکلات لوله ی قبلی و یا دردسرهای خاص خودش را نداشته باشد و به اندازه ی اولین تی تیوب از آن رضایت داشته باشم…

همچنین دوباره سرما نخورم که طاقت یک تب و لرز و بی قراری دیگر را ندارم…

دیگه… اوووم… حالا تا روزی که بخواهم آپ کنم فکر هایم را می کنم تا چیزی از قلم نیفتد Smile

آهان… بین یک تا سه شب ممکن است در بیمارستان بمانم و بعد هم که برگشتم دو سه روزی زمان می برد تا دوباره دست به کیبورد! شوم. بمحض آنکه بتوانم، خبر بازگشت افتخار آمیزم را خواهم داد… (انگار که از فتح کره ی ماه می خواهم برگردم که اینقدر هیاهو راه انداخته ام…)

خب دوستان… اگر با بنده کاری ندارید، من یک سَر بروم بیمارستان و برگردم…

____________________

«۱» تنگی: تنگی تراشه (نای) عارضه ای که در اثر آنتوباسیون طولانی مدت و همچنین توسط تراک در اثر پر بودن مداوم کاف… قابل توضیح به زبان خودمانی نیست… عاقبت منجر به انسداد نای و بسته شدن راه تنفسی می شود. و من در دو ناحیه از نایم این تنگی را دارم. البته فعلا…

پی نوشت: دوستی برای پست قبل کامنت گذارده اند که “انشاالله یادتان نرود”… چه چیز را یادم نرود دوست من؟ روی منظورتان به پی نوشت اول است؟ من که از کنجکاوی مردم، و شما هم آدرس ایمیل نداشتید تا بپرسم. لطفا اگر این پست را می خوانید قبل از رفتنم (شنبه صبح) بگویید منظورتان چه چیزی است تا کنجکاو و ندانسته و همچنین وفا نکرده به عهد نروم… ممنونم…

پی نوشت: در بیهوشی به یاد همه ی شما هستم… Smile … راستی، تیتر مطلب را ببینید! خودم نسبت به خودم ابراز علاقه کرده ام و چشم به راه خودم بوده ام! باز این خودشیفتگی ام عود کرد…

این نوشته در روزمرگی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

103 پاسخ به أَعجَبَ، یَعجِبُ،إِعجاب…

  1. بازتاب: آنچه گذشت! | آیدا …آیدا …

  2. بازتاب: itme.xyz

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Click to Insert Smiley

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette