سلام به دوستان خوبم
امیدوارم سال خوبی را آغاز کرده باشید.
ابتدا عذر تقصیر بابت دیرکرد ها…
اگرچه از همان نخستین دقایق شروع سال در فکر شما دوستان و در صرافت هرچه پربار تر کردن این جا بودم، اما مسائلی پیش آمد که…
بگذریم… هر چه فیلم و عکس برایتان گرفته بودم بیات شد و دیگر گذاشتن شان مناسبتی نخواهد داشت.
با این وجود، هنوز هم دستانم خالی نیست و یکی از چیزهایی که آن ور سال گفتم این ور سال صدایش در می آید، بی صدا نازل شد! و اگرچه درست این بود که شما دوستانم را مطلع می کردم، اما نفسی و صدایی و حالی برایم نمانده بود…
اما اکنون که سرانجام صدایم در آمده است، آمده ام که صدایش را در بیاورم! از این رو، از شما عزیزان می خواهم ابتدا لینک زیر را دانلود فرموده، سپس صدای فایلی را که ذخیره نمودید در بیاورید…
(شبکه یک. برنامه ی از کجا شروع کنم؟ راهنمای شروع و موفقیت در کسب و کار. این برنامه آیدا الهی مترجم زبان انگلیسی. پخش: ۱۴ فروردین ۹۵ ساعت ۱۰:۰۷ دقیقه شب.)
البته جالب این جا بود که صدای آن چه مشاهده نمودید، درست روزی در آمد که مصادف بود با سالگرد نخستین روزی که من در این عالم به صدا در آمدم! هرچند که هر دو رویداد بی صدا برگزار شدند… اما همیشه گفته اند که تنها صداست که می ماند، پس من هم دوباره به صدا در آمدم و صدای آن را هم در آوردم؛ به گمانم اکنون نیز صدای شما دوستان به اعتراض بلند خواهد شد و یک صدا خواهید گفت: “بسّه! هِی صدا، صدا… پشت سر هم، صد تا صدا…”
. . .
پیشتر ها گفته بودم که تصمیم گرفته ام از وقتی ۳۰ ساله شدم تا ۱۲۰ سالگی! تنها یک شمع بر روی کیک تولدم قرار دهم، اما اگرچه روز تولدم حقیقتاً حال خوشی نداشتم (همان جریان صدا منظورم است… اِاا خیلی خب، دیگه نمی گم صدا… اصلاً بی صدا بشم اگر دوباره بگم صدا! )
داشتم چه می گفتم؟
آهان… اما اگرچه روز تولدم حقیقتاً حال خوشی نداشتم، اما یکهویی خلاقیتم عود کرد (راست گفته اند که خلاقیت ها در دشواری ها شکوفا می شوند.) و به جای یک شمع، یک معادله ی چند مجهولی روی کیکم قرار دادم!
حالا هر کس توانست این معادله را حل کرده، سن من را مشخص نماید.
گزینه ی یک: ۱۳۱ سال!
گزینه ی دو: ۳۲ سال!
گزینه ی سه: ۳۱۱ سال!
گزینه ی چهار: ۳ × ۲ = ۶ سال!
آفرین، همگی درست حدس زدید؛ گزینه ی چهار صحیح است
جایزه، آهنگی با صدای استادِ صدا
اما نه… چند روز اخیر مدام آهنگ زیر را گوش می دادم؛ آهنگی که مرا می نواخت… تمام زیر و بم هایم را…
آدم لوسی نیستم که با هر موضوعی افسرده شوم و پناه ببرم به آهنگ و ژست غم بگیرم… اما این بار حقیقتاً رنجیدم…
(البته هر چه بود گذشت… نه نگذشت؛ من از آن گذر کردم… و دیروز که باران می بارید، در دل می خواندم: بارو بارو بارونَ هِی! )
. . .
چند روزی است که این شعر افتاده است سر زبانم:
آیدا، به خانه همچون گل خندان خوش آمدی / از بهر شادی دل یاران خوش آمدی
تو پیک شادی و نوروز و خرمی / همراه با شکوه بهاران خوش آمدی
خواستم بار دیگر در این جا از او یادی کرده باشم…
هر کس به شیوه ی خودش برای شادی روح این بزرگمرد دعایی بکند…
سپاسگزارم…
پی نوشت: در این جریان صدا! حقیقتاً از استعداد خودم در حفظ ظاهر به حیرت آمدم. در این مدت، از اطرافیان و دوستان هیچ کس متوجه نشد که از درون در غلیانم… ببینید بچه چه خوشحال با پتو و کلاه بوقی! رفته است سیزده به در، سر کوچه! هیچ کس نمی توانست بفهمد که وجودم ابری تر و بارانی تر از آسمان بالای سرم بود…
پی نوشت: دوستان خوبم، ترم بسیار بسیار دشواری را در پیش دارم. روز های مفید زیادی را هم که از دست دادم (همان جریان صدا و …)
از این رو، مدتی بی صدا خواهم بود. شاید در این میان فرصتی دست داد و ته صدایی از قلمم در آمد، اما احتمالا تا اواسط تیر بی سر و صدا می نشینم پای درس هایم… امیدوارم دیگر صدایی، صدایم را نلرزاند…
پی نوشت ثابت: دوست بسیار عزیزی کل مطالب این وبلاگ را، از ابتدا تا پایان سال ۹۱، و همچنین سال ۹۲ و ۹۳ و ۹۴ را بطور مجزا، بصورت پی دی اف یا کتاب الکترونیکی درآورده اند. اگر کسی تمایل دارد که این فایل های پی دی اف را به صورت پیوست در ایمیلش دریافت کند تا برای دوستانش نیز بفرستد، ایمیلی به ایمیل زیر بفرستد تا آن ها را برایش ارسال کنم… متشکرم…ida.elahi@gmail.com
پی نوشت ثابت: دوست عزیزی از وبلاگ من، کتابی الکترونیکی برای گوشی های اندرویدی تهیه نموده اند، که در صورت تمایل و برخورداری از این نوع گوشی ها، می توانید از طریق لینک های زیر، کتاب اندرویدی “آیدا…” را دانلود نمایید. با سپاس فراوان از این دوست عزیز
دانلود از پیکوفایل: http://s6.picofile.com/file/8209670134/book.apk.html
لینک مستقیم: http://s6.picofile.com/d/
“آیدا…” در مطبوعات: روزنامه پزشکی “سپید”
۱- من از کاغذ نبودم 2- به تلخی واقعیت 3-و من آن روزها را به یاد خواهم داشت
۴- از حال بد به حال خوب 5-این آدم های قدرناشناس 6-طعم گس هوشیاری
۷- من اتونومیک دیس رفلکسی دارم، آقای دکتر… 8-تلاشی سخت برای جدا شدن از دستگاه تنفس
* * *
فصلنامه “رابط سلامت”؛ شماره ۴۲-۴۴؛ پاییز و زمستان ۹۳
* * *
گاهنامه ی باران؛ شماره ی شش ،ویژه نامه ی روز پرستار ۹۵
* * *
* * *
96 پاسخ به گرچه دیر، اما چه پربار آمدم…