زیر باران باید عاشق شد!

من به هیچ وجه جزو خیل عظیمی از آدم ها نیستم که وقتی به لب دریا می روند باید قمقمه ای آب به همراه داشته باشند، مبادا که دریا خشک شود!

بلکه من جزو نوادری از بشریت هستم که باید لب دریا به جای بیکینی، جلیقه ی نجات به تن کنم! چرا که تا قدوم مبارکم را بر شن های داغ ساحل دریایی آرام بگذارم، درجا سونامی می آید!

دیروز مشهد برای نخستین بار در طول این فصل، بارندگی زمستانی را تجربه کرد و ملغمه ای از آب و یخ بود که از عرش فرو می بارید، اما کل همت تیره ابر های زمستانی همانقدر بود که تنها از لحظه ای که من از در منزل خارج شدم و با عبور از دو چهارراه، سرانجام پس از بیست دقیقه به مطب دندانپزشکی رسیدم، باریدند و سپس به خشکی نشستند.

بله…این درد دندان بالاخره ما را در سیاهه ی زمستان راهی کوی و برزن ساخت…

من از چند روز قبل همچون مجریان اخبار آب و هوا، مدام سرم در سایت های هوا شناسی بود تا که بتوانم روز مناسبی را برای این جهاد دندان! برگزینم و سینه چاکان، البته دهان چاکان! به سوی میعادگاه (دندان پزشکی) روان شوم و با اقتدار، البته اضطرار، هر چه دندان کافر است از خاک گلگون لثه هایم ریشه کن سازم…

یعنی شک نبرید که جمعه، از ایده آل ترین آب و هوای ممکن زمستانی برخوردار بود؛ اما دریغا که جمعه، روز انتظار است و ما هم بناچار به انتظار نشستیم، بلکه این درد دندان را فرجی شود، که نشد… شنبه هم که هوا اِی، بدک نبود، خودمان خوددرگیری داشتیم! پس فقط ماند یک یکشنبه که با اینکه احتمال می رفت آسمانش کمی فین فین راه بیاندازد!، اما اگر از آن روز می گذشت، دیگر تا آخر هفته حکومت نظامی زمستان بود…

آنطور که من از قبل در سایت ها دیده بودم، یکشنبه باید هوایی حول و حوش ۱۰ درجه می داشت و قرار بود آسمان ابری، ولی خشک باشد و ابدا قرار مداری در کار نبود که وقتی صبح چشم بگشایم هوا به رنگ قیر باشد و آسمان جای فین فین، گریه زاری راه بیاندازد!

البته من که با دیدن این وضع، اصلا خودم را نباختم؛ برعکس، یکدفعه قندی در دلم آب شد و همان جا در تختخواب لبخندی زدم و با خود سرخوشانه به زمزمه پرداختم:

“زیر بارون دیدمش، تو خیابون دیدمش، مثل لیلی بودم و، به چشم مجنون منو دید…. فراموشم نمیشه، برام میمیره همیشه!…”

و چه انگیزه ای از این بالاتر که اگر سیل هم بیاید، بپرم وسط کوچه! Smile

و من چه رویاپردازی هایی که با خود نکردم؛ که بلوز سرخابی ام را بپوشم تا به صورتم که به رنگ برگ گل است بیاید! نه، نه، خودشیفتگی ام عود نکرده بود، آدرنالینم زده بود بالا!… بله می گفتم، ژاکت و کلاهم را سِت کنم و شالگردنی مخملین، همچون گونه هایم بر گرد گردن بلورینم بپیچم و… دیگر حاضر و آمده بروم زیر باران و با یافتن اولین مجنونِ در دسترس! عاشق شوم…

ولی مگر گذاشتند که من به وصال یار برسم!

از یک طرف زمستان حسود، این مأمور منکرات، این داعشی، این القاعده ای، این متعصب تر از هر چه بن لادن خانوم و ابوبکر جان بغدادی! شروع کرد به ساز مخالف زدن و هی برف قاطی باران کرد… این آقایان مجانین هم انگار قاط زدند و نفهمیدند هوا برفی است یا بارانی تا بیایند دنبال لیلی خود…

از آن طرف والدین محترمه، این دوشیزه ی مکرمه را چنان پتو پیچ و شال پیچ و کلاه پیچان کردند که رهگذران گمان بردندی که ایشان مادربزرگ خویش را به نزد طبیب رماتیسم ببردندی!

یعنی از نوک پا تا فرق سرم را چنان پوشاندند که فقط یک سوراخ دید برایم باقی ماند… حتی سوراخ تنفس هم برایم باقی نگذاردند، که نفس کشیدن در آن هوا گناهی بود نا بخشودنی؛ تنها جلوی چشمانم را باز گذاشتند که اگر از کمبود اکسیژن از حال رفتم، از بسته شدن پلک هایم متوجه شوند و به احیا بپردازند! احیا هم تنها در این حد که برای لحظه ای، درز کوچکی را جلوی بینی ام باز کنند…

خلاصه، زیر باران عاشق نشدیم که هیچ، در دندانپزشکی فکمان را هم آوردند پایین… آخــــــ…

برگشتن ها که رنگ به رخسار نداشتم؛ نه اینکه فکر کنید من ابسیلونی از دندانپزشکی می ترسم، نه… در آن جا فقط مقدار مختصری قبض روح شدم!، و در اصل از سرما رنگم پریده بود؛ بله… اما موقع رفتن… حقیقتا که عاشق شدم؛ اما نه عاشق مجنونی سیبیلو!

بعد از ده سال، برای نخستین بار، زمستان را لمس کردم… هوایش را بوییدم و جنبش بی صدای دانه های برف را بر فراز سرم شنیدم؛ درختان بی بر را به تماشا نشستم که بار برف می گرفتند… موسیقی شلپ و شلپ آب در زیر پای رهگذران و آهنگ ویـــــــــــــژ چرخ ماشین ها بر روی آسفالت خیس… چه طعمی داشت سوز لذیذ زمستانی و چه عطری داشت تیزاب نسیم درنده! پلک که می زدم، مژه های سردم درونم را قلقلک می دادند. این همه شکوه، این همه احساسات ناب، قلبم را همچون دل دخترکان عاشق، به لرزش می انداخت…

همین هوای سرد ناجوانمرد، مجنون جوانمردی بود که مرا دوباره عاشق کرد…

و آری، دوباره… آن روز به یادم آمد که من چقدر در همه ی عمر عاشق بودم… عاشق زمستان…

. . .

والا ما دلمان می خواهد که هر روز با زمستان جانمان دست تو دست برویم دَدَر، خصوصا شبگردی؛ اما مادر شوهر جان جانمان، ننه سرما خانم خیلی روی شازده اش حساسیت دارد و اگر ما را دوباره با هم ببیند از آن زبان قندیلی اش، چنان نیشی به من خواهد زد که درجا خشک شوم. خلاصه دوام عشق و عاشقی ما هم همین یک روز بود… باید بگردیم دنبال مجنونی بی پدر مادر!!! و ایضا بی خواهر… فعلا که بی پدر مادر تر از عمو نوروز کسی را سراغ نداریم؛ هرچند که ننه سرما در این مورد هم هوویمان است… ای بابا… اصلا بهتر است برویم یک خُم پیدا کنیم و تا نپوسیدیم خودمان را ترشی بیاندازیم! خدا را چه دیدی، شاید هم به جای ترشی، شراب ناب شدیم و باز مجانین افتادند دنبالمان!

خلاصه می بینید که از هر طرف می رویم، این بخت ما باز است! و تنها مشکل این است که من فعلا قصد ادامه ی تحصیل دارم… البته نظر پدر هم شرط است… پس با این وجود، دوستان، دعای نظر برگردون سراغ ندارید؟ Smile

پی نوشت: می گویم ها… اگر من هر روز از خانه بروم بیرون، مشکل خشکسالی حل می شود! Wink

پی نوشت ثابت: دوست بسیار عزیزی کل مطالب این وبلاگ را، از ابتدا تا پایان سال ۹۱، و همچنین سال ۹۲ را بطور مجزا، بصورت پی دی اف یا کتاب الکترونیکی درآورده اند. اگر کسی تمایل دارد که این فایل پی دی اف را به صورت پیوست در ایمیلش دریافت کند تا برای دوستانش نیز بفرستد، ایمیلی به ایمیل زیر بفرستد تا آن را برایش ارسال کنم… متشکرم…

این نوشته در روزمرگی, متفرقه ... ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

65 پاسخ به زیر باران باید عاشق شد!

  1. بازتاب: یکی به نعل، یکی به میخ! | آیدا …آیدا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Click to Insert Smiley

SmileBig SmileGrinLaughFrownBig FrownCryNeutralWinkKissRazzChicCoolAngryReally AngryConfusedQuestionThinkingPainShockYesNoLOLSillyBeautyLashesCuteShyBlushKissedIn LoveDroolGiggleSnickerHeh!SmirkWiltWeepIDKStruggleSide FrownDazedHypnotizedSweatEek!Roll EyesSarcasmDisdainSmugMoney MouthFoot in MouthShut MouthQuietShameBeat UpMeanEvil GrinGrit TeethShoutPissed OffReally PissedMad RazzDrunken RazzSickYawnSleepyDanceClapJumpHandshakeHigh FiveHug LeftHug RightKiss BlowKissingByeGo AwayCall MeOn the PhoneSecretMeetingWavingStopTime OutTalk to the HandLoserLyingDOH!Fingers CrossedWaitingSuspenseTremblePrayWorshipStarvingEatVictoryCurseAlienAngelClownCowboyCyclopsDevilDoctorFemale FighterMale FighterMohawkMusicNerdPartyPirateSkywalkerSnowmanSoldierVampireZombie KillerGhostSkeletonBunnyCatCat 2ChickChickenChicken 2CowCow 2DogDog 2DuckGoatHippoKoalaLionMonkeyMonkey 2MousePandaPigPig 2SheepSheep 2ReindeerSnailTigerTurtleBeerDrinkLiquorCoffeeCakePizzaWatermelonBowlPlateCanFemaleMaleHeartBroken HeartRoseDead RosePeaceYin YangUS FlagMoonStarSunCloudyRainThunderUmbrellaRainbowMusic NoteAirplaneCarIslandAnnouncebrbMailCellPhoneCameraFilmTVClockLampSearchCoinsComputerConsolePresentSoccerCloverPumpkinBombHammerKnifeHandcuffsPillPoopCigarette